در روایت دیگری امام فرمودند :
... علی أبی الخطاب لعنه الله و الملائکه و الناس أجمعین فأشهد أنه کافر فاسق مشرک؛[20] لعنت خدا و ملائکه و تمامی مردم بر ابوالخطاب باد. من شهادت میدهم که او کافر، فاسق و مشرک است .
در جای دیگری امام به غلاه فرمودند :
توبوا ألی الله فإنّکم فساق کفار مشرکون؛[21] به درگاه باری تعالی توبه کنید شما فاسق، کافر و مشرک هستید .
تکفیر صریح امام نسبت به خوارج، راه را بر هر گونه ادعای دروغینی که غلات داشتند و اظهار میکردند که امام صادق - علیه السلام - تنها با تقیه با آنان رفتار میکند، میبست. چنین برخوردی، آن هم با این صراحت، سبب میشد تا شیعیان مراوده خویش را به کلی با غلات قطع کنند .
از جمله زمینههایی که سبب نشر افکار غالیان شد، این بود که پیروان خود را به سوی رهایی از بند «عمل به فروعات فقهی» و احیانا «محرمات شرعی» دعوت میکردند. آنها از قول امام صادق - علیه السلام - نقل میکردند که: «هر کس امام را شناخت هر کاری که بخواهد میتواند انجام دهد». امام در پاسخ به این شبهه فرمودند :
إنّما قلتُ: إذا عرفْتَ فاعًمل ما شئت من قلیل الخیر و کثیره، فأنه یقبل منک؛[22 ]
من گفتم: وقتی (امام را) شناختی، آنچه از اعمال نیک، کم و زیاد، میخواهی انجام بده. این معرفت است که سبب قبولی اعمال تو میشود .
منظور امام، بیان اصل مهمی بود که شیعیان به آن معتقد بودند و آن این که احکام تابع امر ولایت است و اگر ولایت نباشد انجام آن اعمال نیز بدون ولایت ثمری ندارد. غالیان این عقیده را بر غیر معنای اصلی آن تأویل کرده بودند. بی عملی غالیان سبب شده بود تا شیعیان در شناخت آنان همین رعایت احکام فقهی را ملاک قرار داده و فرد غالی را از غیر آن تشخیص دهند.[23] تأکید امامان - علیهم السلام - بر عمل به احکام شرعی در روایات، به نوعی تکذیب غالیان است. تعبیرهایی نظیر «انما شیعتنا من أطاع الله» و یا «لاتنال و لایتنا الّا بالورع»[24] از این قبیل است .
تأثیر حماقت را نیز در پیدایش غلات نباید نادیده گرفت. [25]این در حالی است که دنیا طلبی و جذب مرید برای کسانی از غلات که مدعی نیابت از ائمه بودند و آنان را به مقام الوهیت میرسانند تا خود را نبی آنان معرفی کنند، تأثیر مهمی در پیدایش غلات داشته است. امام صادق - علیه السلام - میفرمودند :
إن الناس اولعوا الکذب علینا... و إنی أُحدُّث أحدهم بحدیث فلا یخرج من عندی حتی یتأوله علی غیر تأویله و ذلک أنّهم لا یطلبون بحدیثنا و بحبنا ما عندالله و إنما یطلبون الدنیا؛[26 ]
مردم ولع در دروغ بستن بر ما دارند... من برای یکی از آنها حدیث نقل میکنم و او از نزد من بیرون نرفته آن را بر غیر معنای اصلی آن تأویل میکند. آنها در طلب حدیث و دوستی ما، طالب چیزی که نزد خداوند است نیستند، بلکه در پی دنیا طلبی خویشاند .
امام برای آن که شیعیان بتوانند قدرت نقد احادیث متعارض را، که بسیاری از آنها ساخته غالیان بود، پیدا کنند، قرآن را به عنوان ملاک معین کردند. از جمله فرمودند :
لا تقبلوا علینا حدیثا الا ما وافق القرآن والسنه أو تجدون معه شاهداً من أحادیثنا المتقدمه؛ فإن المغیره بن سعید لعنهْ الله دس فی کتب أبی أحادیث لم یحدث بها أبی؛ فاتّقوا الله و لاتقبلوا علینا ما خالف قول ربنا تعالی و سنّه نبینا (ص) فإنا اذا حدثنا قلنا: قال الله عزّوجلّ وقال رسول الله.[27 ]
آنچه را که از ما روایت میکنند جز آن که موافق قول خدا و رسول بوده و یا شاهدی از سخنان پیشین ما بر آنها داشته باشید نپذیرید. مغیره بن سعید که خداوند او را لعنت کند، در کتب پدرم احادیثی را وارد کرد که هرگز از پدرم نبود. از خداوند بترسید و آنچه را که از ما نقل کرده ومخالف قول خدا و پیامبر ماست نپذیرید. ما وقتی حدیثی نقل می کنیم میگوییم: خداوند یا رسول او فرموده است. در مواردی دیگری نیز از این حرکت زشت غلات که در روایت فوق آمده، یاد شده و مقصود از کتابها که در روایت بالا آمده روشن شده است. امام صادق - علیه السلام - میفرماید: مغیره کتابهایی که اصحاب امام باقر - علیه السلام - مینوشتند، به بهانه خواندن، آنها رابه خانه خویش میبرده ..
ویدس فیها الکفر والزندقه ویسندها إلی أبی، ثم یدفعها إلی أصحابه؛
او احادیثی در کفر و زندقه: به این کتابها وارد میکرد و به پدرم نسبت میداد و آن کتابها را به اصحاب باز میگرداند. امام میفرمودند :
فَکلَّما کان فی کتب أصحاب أبی من الغلو فذاک ما دُسه مغیره بن سعید فی کُتُبهم؛[28] آنچه از غلو در کتابهای اصحاب پدرم هست، مطالبی است که مغیره وارد آن کتابها کرده است.
با این حرکت صحیح امام صادق - علیه السلام -، شیعیان اصیل از غلو رهایی یافتند. اما متاسفانه اثرات نامطلوب آن در جلوگیری از رشد بیشتر شیعه باقی ماند. ابوحنیفه به خاطر وجود غلو، به اصحابش گفته بود که حدیث غدیر را نقل نکنند.[29] گرچه این کار بسیار ناپسندی در عالم نقل حدیث است، اما نشان میدهد که جریان غلو چه ضرری حتی بر نقل صحیحترین روایات فضائل امیرالمؤمنین - علیه السلام - داشته است.
امام صادق - علیه السلام - و مبانی فقهی اهل سنت
مکتب فقهی تشیع از جهاتی با بینش فقهی اهل سنت تفاوت دارد. دورهای که امام باقر و صادق - علیهما السلام - در آن زندگی میکردند، فقه در حال گسترش بوده و احتجاجات گوناگون درباره تطبیق احکام کلی بر موارد جدید انجام میگرفته است. امام صادق - علیه السلام - نیز بر این اعتقاد بود که آثار رسول خدا (ص) به طور کامل تنها در اختیار اهل بیت رسالت میباشد، زیرا وقتی که دیگران آن را ضایع کردند، آنها کلیه آن آثار را به طور کامل و دست نخورده در اختیار داشتند. راوی میگوید به امام عرض کردم:
اصلحک الله، اتی رسول الله (ص) الناس بما یکتفون فی عهده؟ قال: نعم و ما یحتاجون الیه الی یوم القیامه. فقلت: فضاع من ذلک شیء؟ فقال: لا هو عند أهله.[30]
ای فرزند رسول خدا! آیا رسول خدا در زمان خودش آنچه را که لازم بود به مردم ابلاغ کردند؟ فرمودند: آری هر آنچه را که تا روز قیامت به آن نیاز داشتند ابلاغ فرمود. عرض کردم: آیا چیزی از میان رفته؟ فرمودند: نه، پیش اهل بیت آن حضرت باقی است..
پی نوشت ها:
[20] . همان، ص 297. [21] . همان، ص 297. [22] . الکافی، ج 4، ص 464. [23] . رجال کشی، ص 530. [24] . مناقب الامام امیرالمؤمنین (محمدبن سلیمان کوفی) ج 2، ص 286. [25] . همان، ص 295. [26] . همان، ص 136. [27] . همان، ص 224. [28] . همان، ص 225. [29] . الامالی، شیخ مفید، ص 27. [30] . وسائل الشیعه، ج 18، ص 23.